آرشيدا (عشق ماماني و بابايي)آرشيدا (عشق ماماني و بابايي)، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

دختر بی نظیرم آرشیدا

سالگرد ازدواج مامانی و بابای

عزیز دل مامان 29 اردیبهشت سالگرد عقد و 26 اردیبهشت سالگرد ازدواج مامان و بابا بود اولین سالگردی که آرشیدا خانوم حضور داشتن .   گلم من خیلی خوشبختم چون بابایی و شما رو دارم . دوستون دارم خیلی زیاد ...
30 ارديبهشت 1391

تولد بابای

عزیز دلم 14 اردیبهشت تولد بابای بود .یه جشن کوچیک پنجشنبه خونه ی مامان جون گرفتیم.برای کادو خریدن، من و شما با دوستای مامانی (زهرا و فریبا)روز چهارشنبه کلی مغازه رفتیم تا برای بابای لباس و کفش ورزشی بخریم ولی به نتیجه نرسیدیم .خلاصه من وشما و خاله درسا پنجشنبه صبح رفتیم و برای بابای کادو خریدیم . عزیز دلم  امسال دو تا کادو واسه بابای خریدم .یکی از طرف خودم و یکی از طرف شما. عصر هم که از کلاس برگشتم کیک خریدم . زمان کادو دادن من پستونک شما رو برای بابای کادو کرده بودم وقتی بابای کادو رو باز کرد کلی برای شما ضعف کرد . امین عزیزم تولدت مبارک .  انشاالله که همیشه موفق سلامت باشی در کنار من و آرشیدا ...
18 ارديبهشت 1391

مریض شدن آرشیدا برای بار دوم

عزیز دل مامانی حدوداً یه هفته قبل مورخ 24/1/91شمامرتباً تب می کردی فقط سرت گرم می شد مامانی خیلی نگران شما شده بود عصر با بابای رفتیم دکتر خدا رو شکر دکتر گفت مشکل خاصی نداری و شربت ضد حساسیت به شما داد مامانی هم چون حالش خوب نبود و سرما خورده بود با بابای رفت دکتر و شما رو گذاشتیم خونه مامان ملی . خلاصه دو روز شما مرتباً تب می کردی و قطع می شود و بعد از اون یه دفعه صورتت خال خالی شد خدا رو شکر خونه مامان ملی بودیم مامان ملی گفت نگران نباش شاید به شربت حساسیت داشته فوری زنگ دکترت زدیم گفت اگر تب داری ببریمت پیشش ولی خدا را شکر تب نداشتی دکتر گفت مشکلی ندار شما تادو روز خال خال بودی و بعد...
4 ارديبهشت 1391
1